چرا امام حسین علیه السلام قیام نمود؟


الحمد للّه الذی جعل الحمد مصباحالذکره وسببا لمزید من فضله ودلیلاً علی آلائه وعظمته، ثم الصلاة والسلام علی حبیبه وخیرتهحافظ سره و مبلّغ رسالاته سیدنا و نبینا ابی القاسمالمصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرینالمنتجبین لا سیما بقیة اللّه فی الارضین.

قال اللّه تبارک و تعالی: «یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَکُونُوا مَعَ الصادِقِین»؛

حادثه عاشورا در ساعاتی محدوددر سرزمین تفتیده عراق و نبردینابرابر بین دو جبهه عزت و ذلت، دوجبهه کرامت و رذالت، دو جبهه ارزشو ضد ارزش برگزار شد. از آن حادثهزمانها و سالهای زیادی گذشته است.هر کس این حادثه کوتاه از نظر زمان؛اما بلند از نظر پیام، محدود در سرزمینکوچک؛ اما بزرگ و گسترده در همهعالم، از طریق خودش و برداشتخودش، به بررسی و تبیین آن پرداختهاست. بهترین راه شناخت اهداف امامحسین علیه السلام ، انگیزه ایشان و جریاناتیکه منجر به این واقعه خونین و ماندگارشد، کلمات خود امام حسین علیه السلام است.قبل از هر کس و هر جریانی می توانیمبا مراجعه به سخنان خود ابا عبداللّه علیه السلام تحلیل این قیام و تحلیل این حادثه رااز خود امام دریافت کنیم.

من اجازه می خواهم در اینمحضر شریف به 5 انگیزه مهم اباعبداللّه علیه السلام با ذکر 5 شاهد مثال ازکلمات امام حسین علیه السلام یا کلمات ائمّهمعصومین علیهم السلام بپردازم.

چرا امام حسین علیه السلام قیام نمود؟

اوّل: انگیزه دینی: یعنی اقامه دین،حفظ دین، که حفظ آن در رأس همهامور است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «دِینُکُمْ، دِینُکُمْ فَاِنَّ السَّیِئَةَ فِیهِخَیْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِی غَیْرِهِ؛ مردم مواظبباشید دینتان و آئین تان را حفظ کنیدبدرستی که گناه در عالَم دینداری بهتراز نیکی در عالَم بی دینی است.» اگرکسی متدین باشد جامعه ای دیندارباشد. یک وقت خطایی در ان صورتبگیرد بهتر است تا جامعه ای بی دینباشد و به ظاهر کارهای خوب انجامدهد. چرا؟ چون دین و آئین واعتقادات باید در هر جامعه و ابعاد آنجریان داشته باشد. نخستین انگیزه اباعبد اللّه علیه السلام انگیزه دینی است و شاهدآن همین جمله ای است که امامحسین علیه السلام نامه نوشت به مردم بصره؛به 5 نفر از سران بصره. من کاری بهعکس العمل رؤسای قبایل بصرهندارم - متأسفانه عکس العمل خوبینبود - آن گونه که می بایست پاسخمثبت ندادند. کار به پیام نامه دارم؛فرمود: «اَلا وَاِنَّ السنَّةَ قَدْ اُمِیتَتْ وَاِنَّ الْبِدْعَةَقَدْ اُحْیِیَتْ؛ هشیار باشید سنت پیامبر ازبین برده شد و بدعت زنده گردید.»خطر ا ز این بالاتر! سنّت پیغمبر کهخودش فرمود: مردم سنّت مرا حفظکنید. امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغهفرمود: «اَقِیمُوا هذَیْنِ الْعُمُودَیْنِ؛ مردمستون و استوانه کتاب خدا و سنت راحفظ کنید» سنّتی را که بعد از بعثت،پیامبر 23 سال برایش زحمت کشید.

سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله چه بود؟ یکی ازسنتهای پیامبر این است که حاکم بایدعادل باشد. الآن که یزید حکومتمی کند ظالم است. یکی دیگر ازسنّتهای پیامبر صلی الله علیه و آله محبّت پیامبر بود کهمی فرمود: «مزد رسالت من مودّتفامیل و قربی و بستگان و خاندان مناست.» این چه محبتی است که ابی عبداللّه را در بیابانهای حجاز و کوفه،اینگونه با خانواده می چرخانند واینگونه جسارت به خاندان اهل بیت وابا عبد اللّه علیه السلام می کنند؟ یک وقتی کسیاز انس بن مالک پرسید، سنّتپیغمبر صلی الله علیه و آله چقدر مانده است؟ اینجریان بعد از شهادت ابا عبد اللّه علیه السلام است. او گفت: من سالها با پیامبر صلی الله علیه و آله محشور بودم، فقط همین نمازی کهمردم می خوانند و شهادت - ان لا اله الااللّه -، دیگر هر چه نگاه می کنم سنّتپیغمبر صلی الله علیه و آله نمی بینم، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله محبت اهل بیت علیهم السلام و حکومتعدالت بود. سنت پیامبر صلی الله علیه و آله این نبودکه این گونه در جامعه ای که نیم قرن ازرحلت پیامبر صلی الله علیه و آله آن نگذشته این همهظلم و تعدّی و تجاوز و شرابخواریباشد.

حضرت فرمود: مردم بصره دواتفاق افتاده: یک، سنت پیامبر از بینرفته، دو، بدعت در دین گذاشته شده.برادران عزیز و خواهران گرامی!بدعت چیست؟ هر چیزی که خدانگفته، پیامبر صلی الله علیه و آله نگفته و در دیننیست، کسی بیاورد و در دین بگذارد،به اسم دین به خورد مردم بدهد. ما درطول تاریخ با بدعتهای زیادی مواجهبوده ایم. از زمان رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله حتی قبل از آن، پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود، برمن دروغ می بندند - عده ای - و هرکس دروغ ببندد، جایگاه او آتش است.مرتب ا ین خطر را پیامبر صلی الله علیه و آله متذکرشد.

چقدر روایت به اسم پیامبر صلی الله علیه و آله جعل کردند. چقدر آیات قرآنتفسیرش را جابجا کردند. طرف آمدهپیش معاویه پول گرفته، آیه ای را که درشأن علی بن ابی طالب علیه السلام استمی گوید در شأن ابن ملجم لعنة اللّهعلیه نازل شده، چقدر فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را آمدند مخفی کردند وپوشاندند. برای دیگران فضایلتراشیدند، اینها بدعت است. امروزفرق نمی کند اگر کسی سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله را زیر پا گذاشته است. بدعت در دینگذاشته، از خودش چیزی اختراع کردهبه اسم دین به خورد جامعه داده، همینپیام امام حسین علیه السلام شامل حال اومی شود.

حال در جواب، یک راهکاربیش تر نیست: «ان تطیعوا امری، اگردنبال من باشید، اگر دنبال من بیائیدحرف مرا - من حسین را - گوش کنید،اهدکُمْ سَبِیلَ الرَشاد؛ من شما را به راهراست و هدایت می برم.»

البته شما می دانید ما یک عمل بهوظیفه داریم و یک اخذ به نتیجه. ماوظیفه را انجام می دهیم، یعنی مؤمنوظیفه را انجام می دهد، نتیجه را توکلبه خدا پدید می آورد. امام حسین علیه السلام وظیفه و تکلیف را انجام داد، با ادایوظیفه بیداریهایی پیدا شد و قیامهاییشکل گرفت. حکومت بنی امیه کهچهل سال برای استقرارش معاویهتلاش کرده بود، مدتی فرماندار بوده،مدتی خلیفه بوده؛ امّا بعد از شهادتامام حسین علیه السلام از هم پاشید و مدتینگذشت قیام حرّه در مدینه، قیامتوّابین و قیام مختار شروع شد.

من در مقام تأیید و نفی این قیامهانیستم؛ امّا نوشته اند از بعد عاشورا ازهمین امروز افرادی در کربلا فریادزدند و گفتند خون حسین، خونمظلوم بوده، از سپاه افراد عمر سعدافرادی از همین روز عاشورا در کربلافریاد زدند خون حسین علیه السلام خونمظلوم بود.

و باید برای اعاده و انتقام از خونمظلوم قیام کرد. مردم کوفه در خانهسلیمان بن صُرد خزاعی جمع شدند.او این آیه را برایشان خواند که وقتیبنی اسرائیل موسی را تنها گذاشتند ورفتند و دنبال آن گوساله سامری، قرآنمی فرماید: موسی بن عمران به آنهاگفت: «ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاِتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»؛«شما به خودتان ظلم کردید چونآمدید [خدا را رها کردید و[گوساله پرست شدید.» مردم گفتند: مابد کردیم، ما کوتاهی کردیم حسین علیه السلام را تنها گذاشتیم، بعضی را نگذاشتندبیایند بعضی هم کوتاهی کردند.سلیمان گفت: توبه کنید! علّت اینکهتوّابین نام گرفتند شاید از همین جهتاست. لذا نوشته اند آمدند کنار قبر ابیعبد اللّه علیه السلام گریه کردند، اشک ریختندو عزاداری کردند و از آنجا قیام توابینشکل گرفت، البته غالب نهضتهاناموفق بود؛ ولی تأثیر حرکت ابیعبد اللّه بود.

دومین انگیزه از قیام ابا عبد اللّه علیه السلام انگیزهاجتماعی بود. جامعه اگر دچار انحرافشد دچار کجی و اعوجاج شد، امام علیه السلام طبق نقل مشهوری که در کلام و نامهایشان به محمد حنفیه آمده است «اِنَّماخَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاح؛ من قیام کردمکه اصلاحات ایجاد کنم.»

برادران و خواهران محترمه!اصلاح را آدم کجا می گوید؟ جایی کهچیزی خراب باشد می گویند اصلاح.اگر ساختمانی خراب بود و از ریشهدرآوردند و جدید ساختند، می گوینداصلاح. اصلاح هر چیزی هم به حسبخودش است. اصلاح یک ساختمان بهاین است که پایه های محکم، سقفمحکم و دیوارهای استوار داشته باشد.گاهی رابطه ما با خدا به هم می ریزد،باید این رابطه را اصلاح کنیم. حدیثداریم: «مَنْ اَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَبَیْنَ اللّهِ اَصْلَح اللّهُما بَیْنَهُ وَبَیْنَ النّاسِ»؛ هرکس رابطه خودرا با خدا اصلاح کند خدا رابطه او را بامردم اصلاح می کند.» کاری می کندپیش مردم محبوب شود و مردم او رادوست داشته باشند، خودش در قرآنمی فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُواالصالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمانُ وُدّا»؛«کسانی که ایمان آوردند و عمل صالحانجام دادند بزودی خداوند برای آنهامودّت قرار می دهد.» شما ببینید اینهمه تلاش در واقعه عاشورا برپا شد،زینب علیهاالسلام رو کرد به دشمن، فرمود: هرکاری می خواهید بکنید؛ ولی محبّت مارا از دل مردم نمی توانید بیرون کنید،همین طور هم شد. امام سجاد علیه السلام برمنبر شام فرمود: «ما چند خصوصیتداریم، یکی این است که «اَلْمَحَبَّةُ فِیقُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ؛ محبت ما در قلبهایمؤمنین است.» یکی از خلفای بنیعباس آمده در کنار قبر امام هادی علیه السلام ،وزیرش به او گفت: قبر پدر شمااین جاست، تخریب شده و به همریخته؛ اما قبر امام شیعیان و مسلمانانبا وجود اینکه بودجه ای ندارد و شماهزینه نمی کنید چقدر زیبا و شکیلاست! به او گفت: «برای اینکه اینها دردل مردم جای دارند.»

طرف از خانه اش کم می گذارد،برای ضریح امام حسین علیه السلام هزینهمی کند، از زندگیش می زند، برای قبرائمه علیهم السلام هزینه می کند، برای اصلاحرابطه با خدا هزینه می کند.

امام کاظم علیه السلام وقتی با هارونالرشید ملاقات کرد در مکه، به هارونگفتند، این آقا که بود؟ گفت: «هُوَ اِمامُالْقُلُوبِ؛ این آقا جایش توی دل مردماست.» از دل که نمی توان محبت رابیرون کشید، آنوقت ببین امروز تویدنیا با این تهدیداتی که هست چهعزاداری در هندوستان، در پاکستان،در عراق در همه جای دنیا عزاداریاباعبداللّه علیه السلام برپا است. کدام جریانسیاسی مردم را به این عزاداریمی کشاند؟ کدام جریان منسجم مردمرا به کوچه و خیابان می کشاند؟

عزیزان من! گاهی رابطه با خدا بههم می ریزد که باید اصلاح کرد، اینشبها شب توبه و شب محبت و شبانابه است. باید اصلاح کرد. شبِ نماز باحضور قلب خواندن است. از خداتوفیق حضور قلب در نماز خواستناست. این یک نوع اصلاح است. این رامی گویند اصلاح ذات البین. حضرتعیسی علیه السلام می فرمایند: «اگر رابطه ات رابا مردم، آشنا، فامیل به هم ریخته ای،اگر اصلاح کنید از یک عمر عبادتبالاتر است، البته بعضی معنا کرده اند ازیک سال عبادت بالاتر است.

خواهران عزیز، برادران گرامی!این پیام عاشورا است، بیائید رابطه هارا با هم اصلاح کنید، اگر کینه وکدورتی است، اصلاح کنید، این یکنوع رابطه است، اصلاح رابطه با مردم.

انگیزه سوم، اصلاح فرهنگی در جامعهاست. نظام حاکم باید نظام اصلاح شدهباشد. نظام حاکم باید دینی باشد، اباعبد اللّه علیه السلام فرمود: من خارج شدم«لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ؛چرا از خود امام حسین علیه السلام دلیل قیام رانخواهیم. خیلیها تحلیل کردند امام علیه السلام برای حکومت، برای تکلیف، برایعدم بیعت آمد. خیلیها کتاب نوشتند،از مسلمانان و غیر مسلمانان، از شیعه وغیر شیعه؛ ولی بهترین خاستگاه برایپی بردن به انگیزه قیام امام، کلماتخودش است.

گاهی جامعه دچار جهل و نادانیمی شود. شما زیارت اربعین را ببینید،امام صادق علیه السلام می فرماید: حسین، جانداد که: «یَسْتَنْفِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِالضَّلالَةِ؛ خدایا بندگانت را از جهالتواز سرگردانی گمراهی نجات دهد.»وقتی کسی در آب غرق می شود،نجات غریق می آید از آب و گرداب اورا بیرون می کشد خوشحال می شود.وجود مقدس امام صادق علیه السلام جامعه راتعبیر کرده به گرداب جهل و کسانی کهدر گرداب بودند. و امام حسین علیه السلام را بهنجات غریق. جدّ ما قیام کرد مثل کسیکه غریق را از آب نجات داد، جامعه رااز جهل نجات داد. وقتی ابو العباسسبّاح به قدرت رسید بعضیها گفتند مافامیلی را برای پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از بنیامیه نمی شناسیم، تا این حد تبلیغاتکرده بودند.

آگاهی دادن به جامعه و مردموظیفه است. اگر مردم اثر دینداری وتقوا و اثر حجاب و اثر روابط را بداننداین صحیح است. مشکل ما در جامعه،علیرغم همه پیشرفتها و مطالعات وتحصیلات علمی به جهل برمی گردد.خیلیها گفته اند خدا به عبادت ما نیازندارد تا نماز بخوانیم، او خدا است ونیازی ندارد جمله کائنات کافر گردد.مگر بر کبریایی او گردی می نشیند؟برای چه بخوانیم، چه نیازی به سجدهو رکوع من دارد؟ این ندانستن است.اتصال و وصل رودخانه به دریا دلیلنیاز دریا نیست، دلیل نیاز رودخانهاست اگر وصل شد ماندگار می شود،اگر وصل شد به خالق، خودش را بالامی برد. وصل به باقی، فانی را ماندگارمی کند وصل به خدای غفور و رفیق وشکور به انسان رفق و شفقّت ومهربانی می دهد. خدا نیاز ندارد مننیاز دارم. مثلاً در زندگی و ساختار ماگاهی رابطه دختر خاله و پسرخاله مثلرابطه خواهر و برادر است. نامحرمنمی دانیم. این فرهنگ که شد، ساختارکه شد، اگر دخترخاله مثل خواهر؛ بله؛مثل خواهر است از نظر ارزش واحترام برای تو؛ ولی اسلام حریمگذاشته، بالاخره مرز گذاشته و مرزشکنی ممنوع است. بسیاری از اوقاتاین ناشی از عدم اطلاع است. من باپدران اینها، با همسران اینها صحبتکردم که شما راضی هستید که همسرتیا خانمت با این وضع در کوچه وخیابان توجّه های زیادی به خودشجلب می کند. می بینی خیلی حساساست، غیرت دارد؛ ولی بخواهی ونخواهی بخشی از این در واقعبهره مندی را در اختیار مردم قرارمی دهیم و در اختیار جوان عزب قرارمی دهیم، در اختیار جوان مجرّد قراردادی، بالاخره این پوشش محرّکاست، این لباس تحریک کننده است.اگر در عظر باز شد، نمی شود به بویعطر گفت بمان! بیرون نرو! نه، تو بایددر عطر را مسدود کنی، تو اگر دُرّ وصدف را از میان محل حفاظت، درمحل باز گذاشتی، جلو هزارتا دزد رانمی توانی بگیری؛ ولی می توانی برایدرّ، حفاظ درست کنی. تو نمی توانی بههمه بگویی نگاه نکن؛ ولی می توانیخودت خانواده ات را با حجاب بیرونآوری، این ارزش است. چرا شامعاشورا وقتی زینب کبری علیهاالسلام آمد کناردختر داغدیده و پدر از دست دادهگرسنه و تشنه است، در بیابان مسیر راگم کرده تا عمّه می آید بالای سرشمی گوید ای عمه جان یک قطعه پارچهبده من سرم را بپوشانم. با اینکه شایداصلاً تکلیفی هم ندارد. «عمه جان!اَحَزِقَةٌ عِنْدَکَ اَسْتُرُ بِها رَأسِی»؛

پس سومین انگیزه امام حسین علیه السلام انگیزه فرهنگی بود. جهل زدایی.جوان، اگر بداند اثر دروغ، اثربدحجابی و اثر عبادت چیستعلاقمند می شود. ما این اثر را بایدبگوییم. خود قرآن را هم نگاه کنیدمی گوید: نماز بخوان برای یاد کردن،روزه بگیر تقوایت زیاد می شود. زکاتو خمس بده مالت زیاد می شود.همدیگر را مسخره نکنید، غیبت نکنیدتهمت نزنید، جامعه سالم می ماند.جامعه زمان امام حسن علیه السلام گرفتارترس و نیاز زندگی است. جامعه زمانامام حسین علیه السلام گرفتار جهل است.خیلی از افرادی که آمده بودند کربلاواقعا نمی دانستند قضایا را و قدرتتحلیل نداشتند. مردم شام واقعاتصورشان این بود که با ورود اهلبیت علیهم السلام جشن بگیرند، چون افرادیکه به زعم آنها بر علیه حکومت قیامکردند کشته شدند؛ اما خطبه امامسجاد علیه السلام جهل زدایی کرد. سخنانزینب کبری علیهاالسلام جهل زدایی کرد.

انگیزه چهارم انگیزه سیاسی است، یعنیجامعه، امام را بشناسد، هر کسینمی تواند جامعه را اداره کند، امامخمینی رحمه الله فرمود: ثمره عملی تمام فقه،حکومت اسلامی است. حکومتاسلامی و ولایت فقیه تصورشتصدیق می آورد. روشن است.جامعه ای داریم مسلمان با چه ادارهمی شود، با قوانین اسلام، قوانین اسلامرا که می داند، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه.بعد از ائمه، کارشناس دینی. اگربیمارستان را خواستند با قوانینپزشکی اداره کنند نمی آیند مهندس رارئیس بیمارستان بگذارند اگرساختمانی را از نظر مهندسی پی ریزیکنند یک جامعه شناس را مهندس ناظرساختمان نمی گذارند باید کسیرشته اش عمران باشد. همه جا دنبالمتخصص هستند. در دین هم متخصصمی شوند و مسائل شرعی هم متخصص وصاحب نظر می خواهد.

چطور برای ساختمان مهندسعمران، برای برق مهندس الکترونیکو برای پزشکی می روند سراغ پزشکمتخصص؟ دین آنقدر مظلوم است کهباید یزید شود متخصص دین! معاویهمی شود متخصص دین! کعب الاحبارمی شود مفسر قرآن! جایی که امامصادق علیه السلام هست، چرا دیگران؟ جاییکه ابا عبد الله علیه السلام است چرا دیگران؟

ابا عبداللّه علیه السلام نامه ای نوشت بهمردم کوفه «وَلَعُمْرِی مَا الاِْمامُ اِلاَّ الْحاکِمُبِالْکِتاب؛ به جانم قسم! امام کسی استکه براساس قرآن حکم کند.»قرآن شناس، اهل بیت علیهم السلام هستند.

انگیزه پنجم، انگیزه شخصی است.گفتند امام علیه السلام خروج کرده از مسیر. بهتعبیر آنها خارج شده. ابا عبد اللّه علیه السلام باید به مردم دنیا بگوید من چه کسیهستم؟ چرا روز عاشورا خطبهخوانده؟ چرا محاجّه کرده؟ گاهیمی گفت بروید از اصحاب بپرسید از اباسعید، از جابر، من کی هستم، گاهیمی فرمود: «بِمَ تَسْتَحِلُونَ دَمِی؛ چرا خونمرا می ریزید.» گاهی می فرمود: «هَلْ اِبْنُالنَّبِیّ غَیْرِی فِی الاَْرضِ؛ آیا در روی اینکره زمین پسر پیامبری غیر از منهست؟» چرا آنقدر تأکید می کند؟ اینانگیزه شخصی است که خود او رابشناسند، طرف نیاید یک انگ و یکبرداشت و تحلیلی از حادثه و حضورامام حسین علیه السلام داشته باشد که منجر بهآن برداشتهای نادرست بنی امیه شود.آنها دلشان می خواست همانجا دیگرقضیه کربلا بسته شود، چیزی از اینجابیرون نرود؛ ولی ابا عبد الله علیه السلام بایدحداقل خودش را معرفی می کرد.

خواهران و برادران! عزاداریهاعاشورا را تقویت کرد. وقتی زینبکبری علیهاالسلام آمد، توی گودی قتله گاهروضه خواند «فَوَ اللّهِ بَکَتْ وَابْکَت عَدُوّ؛به والله دوست و دشمن شروع کردندبه گریه.» وقتی کوفیان در دروازه کوفهاشک ریختند، وقتی امام سجاد علیه السلام بالای منبر شام فرمود: «اَنَا بْنُ العَطْشانِبِکَرْبَلا؛ بابای مرا لب تشنه کشتند.» منفرزند کسی هستم که بدنش را عریانکردند. امام سجاد علیه السلام هر بار اگر، آبآوردند و غذا آوردند گریه کرد وفرمود: «قُتِلَ بْنُ رَسُولِ اللّهِ عَطْشانا؛ فرزندرسول خدا تشنه کشته شد.» با نگاه بهغذا یاد گرسنگی بابا می افتاد. با نگاه بهاطفال صغیر یاد غربت علی اصغرمی افتاد.

برادران و خواهران! خودعزاداری جزء اهداف است. خود گریههدفمند است. گریه برای ابا عبدالله علیه السلام نتیجه اثر آشنایی است.

یکی از دوستان اهل خبر می گفت:«در ایتالیا بودم، عربهای زیادی از لبنانو عراق می آمدند، کسی را که باشگاه رااز او اجاره کرده بودیم، یک مسیحیبود، ده شب مراسم، را تماشا می کرد.شب دهم بعد از سخنرانی و عزاداریبه واعظ گفت: «چه خبر است در اینباشگاه؟ من اینجا را برای جشنهامی دهم.

برای میتینگها و ملاقاتها چیدهشده است. ده شب است مردممی نشیند و عزاداری می کنند. چیمی گویی که گریه می کنند؟ چرا آنقدراشک می ریزند و به سر و صورتمی زنند؟ واعظ گفت: نبی ما، رسولخدا دختری داشت به نام فاطمه که تنهایادگارش بود و دو تا پسر که پیامبر، آنهارا روی زانوهایش می نشاند. صورتآنها را می بوسید. لبهایشان رامی بوسید. آنها را نوازش می کرد و بهآنها احترام و محبت داشت. پیامبر، ازدنیا رفت. حرمت دختر او را نگهنداشتند. او را کشتند. امام حسن علیه السلام همشهید شد. امام حسین را در کربلامحاصره کردند آب را به رویش بستند.شش ماهه اش را جلوی رویش کشتند.جوان او را جلوی چشم او قطعه قطعهکردند. بدنش را سم اسب دوانیدند وزن و بچه اش را چهل منزل در شهرهادوانیدند.

نزدیک دو ساعت مقتل را برای اوگفتم، آنقدر آن آقای مسیحی گریه کرد،خانمش گفت من سی سال است با اوزندگی می کنم، گریه کردن او را ندیدهبودم، گفتم از حسین است گفتم حسینقتیل العبرات است. از ابا عبدالله گفتم،حسین که گاهی پیامبر او را روی سینهمی گذاشت لبهایش را روی لبهای اومی گذاشت؛ ولی یزید با او چه کرد.یزید چکار داری با حسین من!

وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍیَنْقَلِبُون.

خدایا به حق مظلومیت آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام تعجیل در ظهورمولایمان، صاحب الزمان بفرما.


[ بازدید : 10295 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 28 آبان 1394 ] [ 16:51 ] [ علی شهریاری عظیم ]

بزرگترین انگیزه قیام امام حسین (علیه السلام)




سخنی با امام حسین

این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم:

1. امر به معروف و نهى از منكر


بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است .

چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است» 1

چـون بنى امـیه این دو ركن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند كه نه تنها امر به معروف و نهى از منكر متروك گشته بود بلكه معروف منكر و منكر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مكرر به این حقیقت اشاره فـرمـود كه اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود:

« مـگـر نمـى بینید كه به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2

و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محكم و مستحكم بماند.

2 ـ زنده كردن ارزشهاى اسلامى


حكومت اموى سعى بلیغ می نمود كه ارزشهاى اسلامى را كه كرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را كه در جاهلیت بدان افتخار مى كردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید!

از جمله ارزشهایى كه اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى كرده و حكومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى كرد این امور است :

الف ـ وحدت اسلامى :

پـیامـبر اكرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و كوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار كردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه كن مـى كرد تـا جائیكه یزید یكى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت كردند هجو می كند.

اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى كمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود.

حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام كرد.

و نیز اخـتـلافـاتى كه بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند كه عرب كتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى كه از ایران و سایر كشورهاى غیر عربى در عراق و كشورهاى عربى زندگى مى كردند تصنیف و تالیف كردند و بر عكس موالى كتابهایى علیه اعراب نوشتند كه این حركت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى كرد.


بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است.

چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است»

ب ـ حریت :

چـنانكه مـى دانیم و در تـواریخ مـذكور است در دوران حكومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاكم در این دستگاه مستبد بود كه بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاكم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانكه حجاج بن یوسف ثقفى یكى از حكام زمان عبدالملك مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم كه انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ كس را قدرت و جرئت آن نبود كه به نحوه كردار و رفتار ناشایست حكام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد.

حسین علیه السلام قیام كرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد كه چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است كه هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود كه قیام ها یكى پس از دیگرى شروع شد تا حكومت اموى را ریشه كن نمود.

آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت كربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند.

ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى :

از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یك از خلفاء همانند على علیه السلام به فكر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشكلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد كردند كه نتـوانست راهى را براى تنویر افكار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند.

و در زمان حكومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلكه مى كوشیدند تا جامعه را به فساد بكشانند زیرا حكومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند كنار بیایند چه كه مردم صالح و شایسته همواره مخالف حكومت هاى ضد خدایى هستند از این رو كوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحكم (( النّاس على دین ملوكهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلكه ترسی هم از ارتكاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانكه رئیس حكومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت كه به هیچ یك از شرایطى كه در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد كرد و حاكم كوفـه نیز به امـانى كه به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نكرد.

و مردم كوفه كه با همین سیره نشو و نما كرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی كه به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منكر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این كه فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند كه اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم كرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند.

امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم كوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید كه میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟

این تیره بختان با كمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم !

امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را كه در جامعه آن روز مرده بود زنده كند.



مرتبط با مذهب


[ بازدید : 146 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 28 آبان 1394 ] [ 16:50 ] [ علی شهریاری عظیم ]

اهداف و زمينه هاي قيام عاشورا در كلام امام حسين(ع) ‏

قيام امام حسين(ع) داراي ابعاد مختلفي است كه در اين ميان زمينه ها و دلايل شكل گيري اين نهضت عظيم از اهميت ويژه اي برخوردار است.تبيين علت هاي قيام عاشورا همواره الهام بخش مسلمانان و به ويژه شيعيان در اعصار متمادي بوده است.

براي بررسي دلايل قيام حضرت سيدالشهدا(ع) بايستي ويژگي هاي دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گيرد،آنچه مسلم است دوران امامت حسين بن علي(ع) را مي توان به دو بخش دوره حاكميت معاويه و حكومت يزيد تقسيم كرد.

"در حقيقت در زمان امام حسين(ع)انحراف از اصول و موازين اسلام كه پس از رحلت رسول خدا(ص) آغاز و در زمان عثمان خليفه سوم گسترش يافته بود به اوج خود رسيد.در اين دوره معاويه كه سالها به عنوان استاندار در منطقه شام حكومت كرده و موقعيت خود را كاملا تثبيت نموده بود،به نام خليفه مسلمين سرنوشت و مقدرات كشور اسلامي را در دست گرفته و حزب اموي را بر امت اسلام مسلط ساخته بود."1

چرا سيد الشهدا(ع)در دوره معاويه قيام نكرد
"امام حسين(ع) اگر در زمان معاويه قيام مي كرد،معاويه مي توانست از پيمان صلحي كه با امام حسن(ع) امضا كرده بود،براي متهم ساختن امام حسين(ع)بهره برداري كند،زيرا همه مردم مي دانستند كه امام حسن و امام حسين(ع) متعهد شده اند تا زمانيكه معاويه زنده است سكوت كنند.البته لازم به يادآوري است كه امام حسين(ع) معاهده با معاويه را پيماني لازم الوفاء نمي دانست،زيرا اين عهدنامه تحت فشار و اجبار و در شرايطي صورت گرفته بود كه بحث و گفتگو فايده اي نداشت،به علاوه معاويه خود آن را نقض كرده بود و محترم نمي شمرد.اما با وضعيت آنروز جامعه اسلامي اگر امام حسين(ع)عليه معاويه قيام مسلحانه مي كرد،معاويه مي توانست از آن به عنوان يك شورش غير موجه و برخلاف مفاد پيمان سوء استفاده كند."2

عامل ديگري كه مانع قيام حضرت در زمان معاويه بود،ظاهرسازيهاي اين خليفه اموي است.اگرچه معاويه عملا اسلام را تحريف كرده بود،اما اين مطلب را به خوبي درك مي كرد كه چون به نام دين و خلافت اسلامي حكومت مي كند،بايد به اعمال خود رنگ ديني داده و مردم را فريب بدهد.
با اين حال امام حسين(ع) به رغم موانعي كه ذكر شد در دوره حكومت معاويه نيز چندين بار به صورت علني در برابر رفتارهاي اين حاكم جائر بني اميه ايستاد و مبارزه كرد.معاويه در اواخر عمر خود مي كوشيد تا با بيعت گرفتن از بزرگاني همچون حسين بن علي(ع) و ابن عباس مساله وليعهدي يزيد را تثبيت كند،وي در ديداري كه با امام حسين(ع) در مدينه داشت اين مساله را مطرح كرد كه حضرت در سخناني به شدت با آن مخالفت كرده و با برشمردن خصوصيات زشت يزيد، وي را فاقد صلاحيت حكومت مي داند.

از ديگر اقدامات حضرت در برابر معاويه،سخنراني افشاگرانه در مراسم حج است. در اين خطبه كه يك يا دو سال پيش از مرگ معاويه و در حضور بزرگاني از صحابه و تابعين ايراد شده است،امام(ع) اينچنين در برابر معاويه موضع مي گيرد:
"...ديديد كه اين مرد زورگو و ستمگر(معاويه)با ما و شيعيان ما چه كرد؟من در اينجا مطالبي را با شما در ميان مي گذارم،اگر درست بود آنرا تصديق و اگر دروغ بود تكذيب كنيد.سخنان مرابشنويد و گفتار مرا بنويسيد،وقتي كه به شهرها و ميان قبايل خود برگشتيد با افراد مود اطمينان و اعتماد در ميان بگذاريد و آنان را به رهبري ما دعوت كنيد،زيرا مي ترسم اين موضوع(رهبري امت توسط اهل بيت)به دست فراموشي سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد"3
سخناني كه حضرت در اين خطبه مطرح مي كند اگر چه در زمان معاويه است اما در حقيقت مي تواند موضع امام (ع) را در برابر حاكم اموي مشخص كند، زيرا حضرت صريحا حكومت را حق خود و اهل بيت ذكر مي كند.

اقدام ديگر امام(ع)در دوره معاويه ضبط اموال كاروان بيت المالي بود كه از يمن به سوي شام حركت مي كرد.حضرت اموال ضبط شده بيت المال را ميان مستمندان تقسيم كرد و در نامه اي به معاويه از سياست هاي وي به شدت انتقاد كرد.
به هرحال دوران معاويه به پايان مي رسد و با روي كارآمدن يزيد وضع تغيير مي كند.قيام و نهضت عظيم امام حسين(ع)در دوره اي آغاز مي شود كه يزيد به حكومت رسيده و با ارايه چهره اي زشت ،شرايط خاصي را ايجاد كرده است.
مرحوم شيخ مفيد(ره)در كتاب ارشاد وضعيت پس از مرگ معاويه را اينگونه توصيف مي كند:
"پس از مرگ معاويه و پايان دوره سازشي كه اجازه نمي داد امام حسين (ع)اظهار امامت نمايد و پرده از روي كار ولايت خود بردارد،حسين(ع)به اندازه اي كه ممكن بود اظهار دعوت كرد و هر وقتي كه موقعيتي به دست مي آورد حق الهي خود را براي آنها كه بي خبر بودند آشكار مي ساخت،تا اينكه ياراني پيدا كرد و بعد از اين مردم را به جهاد در راه خدا دعوت نمود و خود را براي قتال با دشمنان حق آماده ساخت...."4

فساد علني دستگاه حكومت يزيد
يزيد كه جواني ناپخته،شهوتران و هوسباز و بيخرد و خوشگذران و فاقد هرگونه صلاحيتي براي اداره امور مسلمين بود،پس از اينكه به قدرت رسيد به صورت علني تظاهر به فسق و فجور مي كرد و مقدسات و احكام اسلامي را به راحتي زيرپا مي گذاشت.به قدرت رسيدن يزيد زمينه را براي قيام امام حسين(ع)فراهم كرد و جاي هيچ گونه ترديد را باقي نگذاشت.
براي روشن شدن دلايل و علل قيام امام حسين(ع)مي توان به بيانات و تقريرات آن حضرت در مقاطع مختلف رجوع كرد.

امتناع از بيعت با خليفه فاسق
يزيد در نامه اي به وليد بن عتبه فرماندار مدينه از او مي خواهد كه از امام حسين(ع)براي وي بيعت بگيرد و در غير اينصورت سر از بدن حسين(ع) جدا كند.حضرت در پاسخ به خواسته وليد اينگونه با وي سخن مي گويد:
"انا اهل بيت النبوه و....و يزيد رجل فاسق شارب الخمر،قاتل النفس المحرمه،معلن بالفسق ليس له هذه المنزله و مثلي لا يبايع مثله و...
ما از خاندان نبوت و رسالتيم، خانداني كه خانه آنها محل رفت و آمد فرشتگان است و خداوند به خاطر ما همه چيز را آغاز كرد و همه چيز را پايان مي بخشد. اما يزيد، مردي فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشكارا جنايت و گناه مي كند و مثل من با مثل او بيعت نخواهد كرد." 5
امام حسين (ع) در جاي ديگر هنگاميكه مروان از حضرت مي خواهد تا با يزيد بيعت كند، در پاسخ به وي مي فرمايد:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذقد بليت الامه براع مثل يزيد و لقد سمعت جدي رسول الله (ص) يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان.
ديگر بايد بر اسلام سلام داد (و بايد با آن وداع كرد) زيرا امت دچار زمامداري همانند يزيد گرديده است! و من از جدم رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفيان حرام است"6

امام معصوم شايسته رهبري جامعه
در همين راستا حضرت در مراحل مختلف سفر خود علاوه بر اينكه به ظلم و ستم بني اميه اشاره مي كند، رهبري جامعه را شايسته اهل بيت(ع) مي داند، حضرت در مواجهه با سپاه حر در نزديكي كربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه اي به اين مضمون مي خواند:
" اي مردم اگر از خدا مي هراسيد و حق را براي صاحب حق مي دانيد كاري كنيد كه هرچه بهتر و بيشتر خشنودي خدا را بدست آوريد و ما آل محمد (ص) شايسته تريم بر امر ولايت (مردم) از عده اي كه مدعي امامت و ولايت بر شما هستند، زيرا آنان جز ستم و دشمني كار ديگري با شما نمي كنند و اگر از امامت ما بر خود كراهت داريد و حق ما را نشناخته و اكنون رأيتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان مي باشد من از تصميم خود منصرف مي شوم." 7

البته در اينجا به نظر مي رسد منظور حضرت از انصراف، به واقع منصرف شدن از حركت به سوي كوفه است و نمي توان اينگونه برداشت كرد كه امام (ع) از تصميم خود بر قيام عليه حكومت فاسد يزيد منصرف شده است،زيرا سخنان حضرت درباره لزوم امر به معروف و نهي از منكر و پرداختن به حق، گواهي بر اين مدعاست.
امام حسين (ع) در كربلا نيز حقانيت خود و باطل بودن دشمنان را در سخناني تصريح مي كند، آنجا كه خطاب به سپاه ابن زياد مي فرمايد:
" چه شده عليه من قيام كرده و دشمنان مرا ياري مي نماييد؟ سوگند به خدا اگر مرا بكشيد، حجت خدا را كشته ايد و بدانيد در ميان جابلقا و جابرسا (در روايت آمده خداوند اين دو شهر را در شرق و غرب عالم خلق نموده است) به جز من پسر پيغمبري كه حجت خدا بر خلقش باشد، وجود ندارد."8

ايستادگي در برابر ظالم
حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام در منزلي به نام بيضه خطاب به اصحاب خود و سپاهيان حر،انگيزه قيام خود را لزوم مقابله با حكومت ظالم و جائر مي داند و اظهار مي دارد:
"ايها الناس، ان رسول الله (ص) قال : من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناكثا لعهد الله، مخالفاً لسنة رسول الله (ص)، يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان، فلم يعير (يغير) عليه بفعل و لا قول كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله.... ألا و انّ هؤلاء قد لزوموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلو الحدود و استاثروا بالفيء و أحلو حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غير.

اي مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هركس (مسلماني) سلطان ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال شمرده و عهد خدا را مي شكند، خلاف سنت رسول خدا رفتار ميكند و در ميان بندگان خدا به گناه و ستم عمل مي كند، ولي او (شخص مسلمان) سكوت اختيار كند و نه از راه كردار و نه از راه گفتار او(سلطان ستمگر) را سرطنش نكند و در مقام انكار و عيب گويي بر نيايد، بر خداوند است كه او (مسلمان سكوت اختيار كرده) را به كيفر و سزاي همان ستمگر (آتش جهنم) محكوم كند.
آگاه باشيد كه اين طائفه ستمگر و حكام جائر بني اميه، پيوسته از شيطان پيروي نموده و طاعت او را بر خو لازم دانستند و اطاعت رحمان را ترك گفتند و زشتي و فساد را ظاهر نمودند و حدود خدا را تعطيل كردند و غنائم و فيء را كه متعلق به همه مسلمين است اختصاص به خود دادند و حرام خدا را حلال شمردند و حلال خدا را حرام شمردند. و من از غير خودم سزاوار ترم (به جلوگيري از اين امور و نهي كردن از آنها و زمام امور مسلمانان را به دست گرفتن، تا به احكام قرآن و سنت رسول الله عمل شود)" 9

نكته مهم خطبه فوق اين مطلب است كه حضرت علاوه بر نهي نمودن و بر حذر داشتن مردم از سكوت در برابر ظلم و ستم (كه محور اصلي خطبه است) براي چندمين بار در سخنان خود به فساد و تباهي حكومت بني اميه و حق امام (ع) بر حاكميت و ولايت مسلمين تأكيد دارد و در حقيقت سه دليل مهم از مجموع دلايل قيام عاشورا در اين خطبه تشريح شده است.
امام(ع) از ابتداي حركت از مكه به سوي كوفه همراهان و اصحاب خود را براي جانفشاني آماده ساخته بود، حضرت در سخنراني مشهوري كه پيش از خروج از مكه ايراد مي نمايد، حاضران را از عزم خود مبني بر ايستادگي مقابل ظلم تا پاي جان باخبر مي سازد، امام حسين (ع) مي فرمايد:
"......خطّ الموت علي ولد آدم مخط القلاده علي جيد الفتاه و ما أولهني الي اشتياق أسلا في اشتياق يعقوب الي يوسف .....
من كان باذلاً فينا مهجتة و موطناً علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحاً ان شاء الله
مرگ همچون گردن بند بر گردن دختران جوان كشيده و بسته شده است و من به ديدار نياكان خود مشتاقم ، آن چنان اشتياقي كه يعقوب به ديدار يوسف داشت.
از قبل براي من قتگاهي انتخاب شده كه بايد به آنجا برسم. گويا مي بينم بند بند بدنم را گرگ هاي بيابان بين نواويس و كربلا از هم جدا مي كنند و شكم هاي گرسنه خود را سير و انبان هاي خالي خود را پر مي نمايند. از آنچه با قلم تقدير و سرنوشت نوشته شده است، گريزي نيست. ما خاندان رسالت به آنچه موجب رضا و خشنودي حق است راضي هستيم. و در برابر امتحانات و بلاهاي او شكيبا و صابريم و خدا پاداش صابرين را به صورت كامل به ما عنايت خواهد كرد. هرگز پاره هاي تن رسول خدا از او جدا نمي گردد، بلكه در بهشت برين و حظيره القدس گرداگرد او جمع مي شوند، و چشم رسول به ديدار آنها روشن مي شود و وعده او بوسيله خاندانش تحقق مي پذيرد.
حال هر يك از شما كه آماده جانباري و فدا كردن خون خويش در راه ما است و خود را براي ديدار خداوند آماده كرده است با ما همسفر شود كه من ان شاء الله صبحگاهان حركت خواهم كرد." 10

ذلت وفرمانبرداري فرومايگان ممنوع
حضرت در روز عاشورا نيز مسأله ايستادگي در برابر ظالم را بدين شكل بيان مي دارد: " آگاه باشيد زنازاده پسر زنازاده مرا بين دو كار مخير گردانيد: شمشير كشيدن يا خواري چشيدن، و دور باد كه به ذلت تن دهيم كه خدا و رسولش و مؤمنان بر ما نمي پسندند، و دامن هاي پاك و پاكيزه و سرهاي پرحمّيت و جان هاي والايي كه فرمانبرداري فرومايگان را بر كشته شدن با افتخار ترجيح ندهند. بدانيد كه من با اين خانواده ام با اين كه تعداد كمي هستند و ياوري ندارم با شما مي جنگم" 11
و باز هم حضرت پس از شهادت جمعي از ياران خود در ميدان جهاد مي فرمايد:"...خشم الهي بر امتي كه براي كشتن فرزند پيامبر خود متحد و هماهنگ شدند، شدت گرفته است. سوگند به خدا خواسته آنان را نخواهم پذيرفت تا آن هنگام كه به خون خويشتن خضاب كنم و با اين حال خداي خود را ملاقات نمايم." 12
رجزهاي امام(ع) در هنگام نبرد نيز گوياي همين مطلب است، حضرت در اين جايگاه نيز ذلت در برابر ظالمان را بر نمي تابد آنچنانكه فرياد مي زند:
"القتل اولي من ركوب العار. كشته شدن از زندگي با ننگ و عار بهتر است."13

اصلاح امور امت اسلام
يكي از مهمترين مستنداتي كه مي توان در بررسي اهداف قيام حسين (ع) به آن مراجعه نمود وصيتنامه حضرت است. در روايت آمده كه امام (ع) هنگاميكه مي خواستند از مدينه منوره به سوي مكه حركت كنند، وصيت نامه اي نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند و سپس آن را به برادر خود محمد بن حنفيه تسليم كردند، وصيت نامه مذكور چنين است:
"بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما أوصي به الحسين بن علي بن ابي طالب الي اخيه محمد المعروف بابن الحنفيه:... اني لم أخرج أشراً و لابطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي محمد صلي الله عليه و آله، أريد أن آمربالمعروف و أنهي عن المنكر و أسير بسيره جدي و سيره أبي علي بن ابي طالب عليه السلام.
...اين وصيت حسين بن علي بن ابي طالب است به برادرش محمد بن حنفيه:...... من خروج (قيام) نكردم از براي هوسراني و نه از براي استكبار و خود خواهي و سركشي، و نه از براي فساد و خرابي و نه از براي ظلم و ستم و بيدادگري! بلكه خروج (قيام) من براي اصلاح امت جدم محمد (ص) مي باشد.
من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم و به سيره و سنت جدم و آئين و روش پدرم علي بن ابي طالب رفتار كنم. پس هر كه مرا بپذيرد و قبول كند پس خداوند سزاوار تر است به حق و هر كه مرا در اين امر رد كند، پس من صبر و شكيبايي پيشه مي گيرم تا آنكه خداوند ميان من و ميان اين جماعت حكم به حق فرمايد:.."14
آنچنانكه مي بينيم حضرت در اين وصيت نامه هدف خود را از قيام عليه بني اميه امر به معروف و نهي از منكر و پيروي از سيره پيامبر و علي (ع) عنوان مي دارد، ضمن اينكه اصلاح امور امت اسلامي نيز نخستين مبحثي است كه توسط حضرت در اين وصيت نامه مطرح شده است. به نظر مي رسد مي توان گفت اصلاح امور مسلمانان محور اصلي وصيت نامه امام(ع) است، زيرا مي توان امر به معروف، نهي از منكر و عمل به سيره پيامبر و امير المومنين را نيز در گرو اصلاح جامعه دانست.

احياي سنت نبوي و از بين بردن بدعت ها
پس از پيامبر اسلام (ص) بدعت هاي بسياري وارد جامعه اسلامي شد و در مقابل بخش قابل توجهي از سنن نبوي به دست فراموشي سپرده شد.
امام حسين (ع) علاوه بر اينكه در وصيت نامه خود بر مسأله عمل به سنت پيامبر و علي (ع) تأكيد دارد، محو و نابودي بدعت هاي ايجاد شده را نيز امري ضروري مي داند، آنجا كه پس از ورود به مكه نامه اي به سران قبائل بصره فرستاد و طي آن چنين نوشت:
".... اينك پيك خود را با اين نامه به سوي شما مي فرستم، شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مي كنم، زيرا در شرايطي قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر به كلي از بين رفته و بدعت ها زنده شده است، اگر سخن مرا بشنويد، شما را به راه راست هدايت خواهم كرد." 15
احياي احكام الهي و ياري ستمديدگان
از ديگر خطبه هاي چند بعدي امام حسين (ع) در اين خصوص، خطبه اي است كه در لمعات الحسين علامه طهراني (ره) از تحف العقول نقل مي كند. حضرت در اين خطبه علاوه بر اصلاح جامعه (كه به آن پرداخته شد) و احياي سنت پيامبر (ص) چند دليل ديگر را نيز براي قيام خود ذكر مي كند.
در اين خطبه چنين آمده است:
"اللهم انك تعلم أنه لم يكن ما كان منا تنافساً في سلطان..... و لكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يأمن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سنتك و احكامك...
بار پرودگارا تو مي داني كه آنچه از ما تحققق يافته ( از ميل به قيام و اقدام و امر به معروف و نهي از منكر و نصرت مظلومان وسركوبي ظالمان) به جهت ميل و رغبت رسيدن به سلطنت و قدرت مفاخرت انگيز و مبارات آميز نبوده است. و نه از جهت درخواست زياديهاي اموال و حطام دنيا، بلكه به علت آنست كه نشانه ها و علامت هاي دين تو را ببينم و در بلاد و شهرهاي تو صلاح و اصلاح ظاهر سازيم ،تا اينكه ستمديدگان از بندگانت در امن و امان بسر برند و به واجبات تو و سنت ها و احكام تو رفتار گردد. پس هان اي مردم! اگر شما ما را ياري ندهيد و از در انصاف با ما در نياييد،؛ اين حاكمان جائر و ستمكار بر شما چيره مي گردند و قواي خود را عليه شما بكار مي بندند و در خاموش شدن نور پيغمبرتان مي كوشند...."16

گرايش به حق
امام(ع) پس از مواجهه با سپاهيان حر، خطبه اي در ميان اصحاب خود ايراد مي كند كه اهميت بسياري دارد. حضرت مي فرمايد:
"انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون... الا ترون الي الحق لا يعمل به و الي الباطل لا يتناهي عنه... فاني لا اري الموت الا سعاده و الحياه مع الظالمين الا برماً
اي ياران من! مي بينيد كه چگونه بلا و شدت بر ما وارد گرديده. همانا راه و رسم روزگار وارونه شد و صورت كريه و زشت آن پديدار گرديد، و از نيكويي و معروف چيزي مگر بسيار ناچيز و فريبنده بر جاي نمانده است و بر اين برگشتگي خود ادامه داد، زيستن در اين روزگار سخت ناگوار است. آيا نمي بينيد كه كسي به حق عمل نمي كند و براي باطل انتهايي نيست؟
در چنين وضعي يك مرد خدا بايد طالب مرگ باشد و بدون ترديد لقاي پروردگار خود را آرزو كند و من در اين شرايط مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران و ناپاكان را جز ذلت و ننگ نمي بينم"17
همانگونه كه مشاهده مي كنيم حضرت در اين سخنراني عمل نكردن به حق و پيشتازي باطل را سخت و ناگوار مي داند. علاوه بر اين همچون ديگر خطب حضرت،در اينجا نيز مسايل ديگري مورد اشاره قرار گرفته كه مقاومت در برابر ستمكاران تا جاي ممكن (كه همان مرگ است) در رأس قرار دارد.
در پايان مي توان گفت خطابه ها، تقريرات و روايات نقل شده از امام حسين (ع) در رابطه با قيام عاشورا به اندازه اي است كه مي تواند زمينه ها و انگيزه هاي اين حركت عظيم را روشن كند، گو اينكه ممكن است بسياري ديگر از سخنان حضرت به دليل شرايط خاص آن دوره به دست ما نرسيده باشد.
زمينه ها و اهداف قيام عاشورا در كلام امام حسين (ع) محورهاي متعددي همچون لزوم مقابله با ظالمان، احياي سنت پيامبر (ص)و ائمه (ع)، امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح امور مسلمين، عمل به حق، فساد دستگاه حكومتي و شخص يزيد بن معاويه را در بر مي گيرد. امام (ع) در برخي خطبه ها چندين دليل و انگيزه را مطرح مي سازد و در برخي روايات نيز محور قيام را بر مسأله اي خاص استوار مي سازد.
مسأله مهم ديگري كه مي توان به آن پرداخت،‌مقوله دعوت مردم كوفه از امام حسين (ع) است. در تاريخ آمده كه اهل كوفه پس از اينكه از بيعت نكردن امام با يزيد و خروج آن حضرت از مدينه مطلع شدند نامه ها و پيك هاي خود را به سوي مكه روانه ساختند، ضمن اينكه حضرت پيش از دريافت دعوت نامه هاي كوفيان حركت انقلابي خود را با امتناع از بيعت و عزيمت به سوي مكه آغاز نمودند و علاوه بر آن وصيت نامه امام حسين (ع) كه حاوي مباحث مهمي از دلايل قيام ايشان است پيش از دعوت كوفيان نوشته شده است. بنابراين عامل دعوت اهل كوفه اهميت كمي داشته و استاد شهيد مطهري نيز در حماسه حسيني بر اين مسأله تأكيد دارد. 18
حضرت همچنين هنگام حركت به سمت مكه، كه خبري از نامه هاي كوفيان نبود، آيه اي از سوره قصص را تلاوت مي كند كه مي تواند از آغاز حركتي انقلابي خبر دهد. حضرت اين آيه را تلاوت مي كند:
" فخرج منها خائفاً يترقب قال رب نجني من القوم الضالمين
موسي از شهر خارج شد در حالي كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه اي، عرض كرد پروردگارا مرا از اين قوم ظالم رهايي بخش."19
شرايط دوران امامت حضرت سيد الشهدا(ع) به شكلي بود كه تمامي زمينه هاي لازم براي قيامي اينچنين مهيا بود و حضرت نيز توانست از اين شرايط بهترين استفاده و نفع را براي اسلام به ارمغان بياورد. آنگونه كه پس از قيام عاشورا، نهضت هاي متعددي شكل گرفت و ديري نپاييد كه حكومت بني اميه نابود شد.
مسأله مهم ديگري كه در اين ميان مطرح است و مي تواند مورد توجه قرار گيرد، اين است كه حضرت چندين مرتبه در سخنان خود به حق امام معصوم در اداره جامعه اشاره مي كند و خود را شايسته تر از هر كس بر رهبري امت اسلام مي داند، به واقع بايد گفت شكل گيري حكومت اسلامي با رهبري امام معصوم (ع) مي توانست زمينه ساز بهره مندي بيشتر جامعه اسلامي از نتايج اين قيام باشد،عليرغم اينكه پيامدها و دستاوردهاي اين نهضت خونين در تاريخ اسلام بي نظير است.


پى نوشت‌ها :
1-سيماي پيشوايان در آيينه تاريخ، مهدي پيشوايي، مؤسسه انتشارات دارالعلم، ص 41
2-همان ص 43 و ص44
3-همان ص46 - تحف العقول، ص 237-239، چاپ دفتر انتشارات جامعه مدرسين، قم
4-الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه محمد باقر ساعدي خراساني، انتشارات اسلاميه، ص372
5-لهوف، سيد ابن طاووس، ترجمه عليرضا رجايي تهراني، انتشارات نبوغ ص42
6-همان ص44
7-الارشاد،ص428
8-همان، ص369
9-لمعات الحسين (ع)، علامه سيد محمد حسين حسيني طهراني‌،انتشارات علامه طباطبايي، مشهد مقدس، ص54 و نفس المهموم، محدث قمي (ره)، ص115
10-لهوف،ص88
11-همان، ص135
12-همان، ص139
13-همان، ص 161
14-لمعات الحسين، ص16، نفس المهموم ،محدث قمي، ص 45،‌مقتل الحسين خوارزمي ج1 ، ص188
15-سيماي پيشوايان در آيينه تاريخ ص55، مقتل الحسين، ابو مخنف، تحقيق حسن غفاري، قم، ص17
16-لمعات الحسين ص13، تحف العقول، ص239
17-لهوف، ص108، نفس المهموم، محدث قمي ص116
18-رجوع كنيد به حماسه حسيني، استاد شهيد مطهري، جلد سوم
19-سوره قصص، آيه 21، الارشاد ص377


منبع: خبرگزاري فارس

[ بازدید : 119 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 28 آبان 1394 ] [ 16:49 ] [ علی شهریاری عظیم ]
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]